مبتلا به کرمک. مبتلا به بیماری کرمک. آنکه به مرض کرمک دچار است. (یادداشت مؤلف) ، زن یا پسر بد. زنی که به عمل ناشایست راغب است. بدعمل زن. در تداول لوطیان، آنکه مایل به تباهکاری دیگران با خود باشد. (یادداشت مؤلف) ، اطواری، شهوی، کسی که دیگران را بوسیله ای آزار کند. موذی. (فرهنگ فارسی معین)
مبتلا به کرمک. مبتلا به بیماری کرمک. آنکه به مرض کرمک دچار است. (یادداشت مؤلف) ، زن یا پسر بد. زنی که به عمل ناشایست راغب است. بدعمل زن. در تداول لوطیان، آنکه مایل به تباهکاری دیگران با خود باشد. (یادداشت مؤلف) ، اطواری، شهوی، کسی که دیگران را بوسیله ای آزار کند. موذی. (فرهنگ فارسی معین)
مامک بودن. حالت و چگونگی مامک. مادر بودن. مادرک بودن: چون کودکان ز دایه و مامک ز بخت خویش دیدی نشان دایگی و مهر مامکی. سوزنی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مامک شود
مامک بودن. حالت و چگونگی مامک. مادر بودن. مادرک بودن: چون کودکان ز دایه و مامک ز بخت خویش دیدی نشان دایگی و مهر مامکی. سوزنی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مامک شود
جمع واژۀ مکّوک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکوک شود، جمع واژۀ مکّاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکاء شود
جَمعِ واژۀ مکّوک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکوک شود، جَمعِ واژۀ مُکّاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکاء شود
منسوب به یک من. به اندازۀ یک من. که یک من وزن داشته باشد. به قدر یک من. یک منه. (یادداشت مؤلف) : چو نیمی ز تیره شب اندرکشید سپهبد می یک منی برکشید. فردوسی
منسوب به یک من. به اندازۀ یک من. که یک من وزن داشته باشد. به قدر یک من. یک منه. (یادداشت مؤلف) : چو نیمی ز تیره شب اندرکشید سپهبد می یک منی برکشید. فردوسی
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در9هزارگزی خاوری قلعه کلات مرکز دهستان. دارای 150 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفه دشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در9هزارگزی خاوری قلعه کلات مرکز دهستان. دارای 150 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفه دشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
چکاوک و قبره. (در تداول مردم شوشتر به نقل از نسخۀ خطی لغات شوشتری) ، کارد یا چاقوی مخصوص آشپزخانه. (در اصطلاح روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه)
چکاوک و قبره. (در تداول مردم شوشتر به نقل از نسخۀ خطی لغات شوشتری) ، کارد یا چاقوی مخصوص آشپزخانه. (در اصطلاح روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه)
لکه های قهوه ای و سیاه رنگی که بر چهره یا پوست بدن انسان ظاهر می شود لکه های کوچک و بزرگ نقطه مانند قهوه یی که بر روی پوست صورت و گردن و دست و پا (نقاطی از پوست که در معرض تابش نور خورشید قرار میگیرد) پدید میاید. این عارضه که از سن سه سالگی ببالا در اشخاص سفید پوست که دارای مو های بور هستند دیده میشود بهیچوجه ناراحتی و درد ندارد و ساری نیز نیست و تقریبا معالجه پذیر نمیباشد کنجودک کنجتک
لکه های قهوه ای و سیاه رنگی که بر چهره یا پوست بدن انسان ظاهر می شود لکه های کوچک و بزرگ نقطه مانند قهوه یی که بر روی پوست صورت و گردن و دست و پا (نقاطی از پوست که در معرض تابش نور خورشید قرار میگیرد) پدید میاید. این عارضه که از سن سه سالگی ببالا در اشخاص سفید پوست که دارای مو های بور هستند دیده میشود بهیچوجه ناراحتی و درد ندارد و ساری نیز نیست و تقریبا معالجه پذیر نمیباشد کنجودک کنجتک